“فرهنگ سازمانی” از آن دسته اصطلاحاتی است که در ادبیات کسب و کارها خیلی به چشم می خورد و بطور خلاصه میتوان آنرا مجموعهای از اعتقادات، ارزشها و نگرش یک سازمان در پیشبرد فعالیتهای خود عنوان کرد. با این تعریف مشخص است که این موضوع بر تمامی فعالیتهای یک سازمان نظیر مذاکرات، ارتباط با ذینفعان، روشهای حل مسأله، روشهای برخورد با تعارضات سازمانی و … میتواند سایه بیندازد. از این رو، همواره از توصیههای همیشگی این بوده و هست که یکی از وظایف اصلی مدیر، شناخت فرهنگ سازمانی آن مجموعه و انتخاب راهکارهایی است که در بستر آن فرهنگ قابل اجراست. اما همه داستان بنظر میرسد که این نیست.
با این مقدمه داستان زیر را بخوانید. با خواندن این داستان متوجه میشویم بعضی اوقات فرهنگ سازمانی بهانهایست برای نپذیرفتن ایدههای جدید و پوشش زیبایی است برای نپذیرفتن تغییر.
چالش جنرال موتورز برای ژاپنیها
چالش جنرال موتورز برای ژاپنیها این بود. بفرمایید. این گوی و این میدان. ببینیم با این کارخانه رو به تعطیلی چکار میتوانید بکنید؟ جواب تویوتا این بود که هیچ مشکلی نیست و بهسرعت دست بکار شد. با ادغام دو شرکت توانست کارخانه فرمونت را دوباره احیا کند و آن را به “نیویونایتد منیوفکچرینگ” تغییر نام دهد. (در سال ۲۰۱۰، ساختمان این کارخانه بر اساس توافق تسلا موتورز و تویوتا، برای ساخت اتومبیلهای برقی در نظر گرفته شده است).
مدیریت تویوتا روش مشابهی که قبلاً در ژاپن با او کار کرده بود را در این شرکت نیز اجرایی نمود و اصول سازمانهای هیبریدی را به فرمونت آورد. یکی از کارمندان میگوید:
“ما قادریم بدون مدیریت نیز کارها را انجام دهیم“.
نتایج واقعاً خیرهکننده بودند. در طول سه سال، کارخانه جدید، یکی از کارآمدترین بخشهای جنرال موتورز شد. تولید این کارخانه در صدر تولیدات جنرال موتورز قرار گرفت و همزمان کیفیت محصولات نیز بهشدت بهبود یافت. بله، جنرال موتورز، بهبود اساسی یافته بود. شاید هم بهتر است بگوییم نجات یافته بود.
یک تحول عجیب در “فرهنگ سازمانی” جنرال موتورز
داستان هرسکو (یک مدیر تولید در جنرال موتورز)، اثبات کننده تمامی این حقایق است. هرسکو تصمیم گرفت آزمایشی را انجام دهد. او دریافت که یک راه وجود دارد که فرایند شرکت جدید (فرمونت پس از آنکه به دست تویوتا افتاد) را بررسی کند. او تصمیم گرفت در شرکت جدید جنرال موتورز بهعنوان کارگر خط تولید استخدام شود و به مدیران گفت که به هیچکس در این مورد چیزی نگویید. زمانی که او استخدام شد تصمیم گرفت بطور عمدی مجموعهای از نافرمانیها را شروع کند. برای یک ماه قوانین کاری را زیر پا گذاشت و کارهایی خارج از روالهای مرسوم شرکت انجام داد. مثلاً وقت زیادی را صرف ناهار خوردن میکرد و دیر از ناهار به محل کار باز میگشت. جالب این بود که او در تمامی این موارد، از مدیریت، هیچ اخطاری دریافت نکرد. در عوض اعضای تیم، او را سرزنش میکردند. او بهسختی میتوانست این مسئله را باور کند که کارگرهای شرکت که روزی میخواستند سر به تن جنرال موتورز نباشد، حالا میخواستند که کارخانه پیشرفت کند. این کارخانه اصلاً مشابه کارخانه جنرال موتورز سابق نبود؛ چراکه هوشمندانه، از عنکبوت به ستاره دریایی مهاجرت کرده بود.
ارسال رایگان کتاب به همراه یک هدیه ناقابل.
اگر تاکنون خرید نکردهاید، روی تصویر کتاب کلیک کنید تا دقیقتر ببینید ماجرا چیست.