در یک بعد از ظهر به فروشگاهی رفته بودم که برای شام مواد غذایی تهیه کنم و تصمیم گرفتم چند بطری نوشابه هم بردارم. گزینهها خوب اما عادی بودند. شاید در مجموع پنجاه نوع. خیلی سریع انتخابم روی سه نوع متمرکز شد. هر سه نوع یک قیمت داشتند- ۹ یا ۱۰ دلار. هر سه حدوداً یک کیفیت هم داشتند که پر از صفات مرغوبیت نوشابه بود. اما سومین بطری، یعنی ۲Brothers Big Tattoo Red ، داستانی برای من میگفت:
ایده ساخت این نوشابه، از ذهن دو برادر به نامهای اریک و آلکس بارتولوموس تراوش کرده است. آنها میخواستند نوشابههای عالی بفروشند که از آلکس منشأ گرفته باشد، هنر اریک را در برچسب خود داشته باشد و از طریقی نه چندان جدی، وقف هدف مفیدی باشد. آنها میخواستند به مادر فقیدشان که مبتلا به بیماری سرطان شده و عاقبت درگذشته بود ادای احترام کنند. آلکس و اریک ۵۰ سنت از محل فروش هر بطری را به نام لیلیانا اس. بارتولوموس به بیمارسرای ویرجینیای شمالی و یا صندوقهای مختلف تحقیقات سرطان اختصاص میدهند. به لطف حمایتهای شما تقریباً ۷۵۰۰۰ دلار از محل فروش مرحله اول را وقف کردهایم و امیدواریم در آینده، پول بیشتری اختصاص دهیم. آلکس و اریک، به احترام مادرشان برای خرید این بطری نوشابه از شما تشکر میکنند.
فکر میکنید کدام نوشابه را خریدم؟
داستانگویی در کسبوکار
اهمیت داستانگویی و استفاده از این روش جالب برای درگیر کردن ذهن مخاطبمان در کسبوکار، پیش از این نیز در چندین مقاله، بحث شده بود مانند مقالات اعجاز داستانها در محیطهای کسبوکار و ویژگیهای داستانهای کسبوکار. اهمیت این موضوع از آن حیث است که این رویکرد توجیه مغزی عصبی جالبی نیز دارد و کاملاً مورد تأکید این دانش است.
در این مقاله، نمونه ای عملی از نحوه بکارگیری داستان در حوزه فروش ارائه شد و سعی میشود در مقالات آینده در سایر حوزهها نیز داستانهایی ارائه شود.
منبع: کتاب “ذهن کاملا نو”
شما چه تجربهای از داستانها در کسبوکارتان دارید؟